لطیفه های قرآنی
از ماست كه بر ماست
شخصي شير مي فروخت و آب در آن مي ريخت، پس از چندين سال، سيلابي آمد و گوسفندان و اموالش را برد. وي به پسر خود گفت: نمي دانم اين سيل از چه آمد؟ پسر گفت: اي پدر! اين آبي است كه در شير داخل مي كردي كه اندك اندك جمع شد و هر چه داشتيم برد.«وَ ما أصَابَكُم مِن مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَت أيديكُمْ... »؛«هر مصيبتي به شما رسد بخاطر اعمالي است كه انجام داده ايد. »
نظرات شما عزیزان: